سفارش تبلیغ
صبا ویژن
احترام دانشمند عمل کننده به علمش، مانند حرمت شهیدان و راستان است . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]

دلشکسته
خانه | ارتباط مدیریت |بازدید امروز:0بازدید دیروز:2تعداد کل بازدید:9731

پرند :: 84/12/25::  10:13 صبح

احساس پشیمانی همیشگی از گذشته‌ها و احساس نگرانی از اتفاقات احتمالی آینده از مخرب‌ترین احساسات منفی به شمار می‌آید. سطح انتظار شما از زندگی راز دستیابی به سلامت روحی است‌. اگر آرزومند شادی‌، تندرستی و آرامش خاطر هستید، ذهن خود را به آن سمت متوجه کنید تا با نیروی حاصل از آن فکر زیبا، مردم‌، اتفاقات و اوضاع و شرایط مناسب را برای تجلی این نیکویی‌ها به خدمت خود دعوت کنید. کسانی که به قضاوت اطرافیان گوش می‌دهند از این حقیقت غافلند که با صرف نیروی خود در این زمینه‌، خودشان را از آرامش و صفای روح محروم می‌کنند. هر کس به دیگری زیان برساند، و یا ضربه‌ای به کسی بزند بیشترین زیان را خودش خواهد دید چرا که هر کس در دادگاه عدل الهی در برابر اعمال ناروای خودش مسؤول است‌. از طرفی دیگر آرامش روحی خود را نیز از دست می‌دهد و تمام موانعی را که در برابر دیدگانش به وجود آورده است باعث می‌شود که افق‌های روشن آینده را خوب نبیند. احساس رشد در بین انسانها و سایر موجودات فرق بین مُرده و زنده است‌. پس همیشه زنده باشید و احساس سرزندگی و نشاط را در اطراف خود پخش کنید و قبل از مرگ خود نمیرید.
    از مهمترین کارهایی که به عنوان یک فرد بالغ می‌توانید انجام دهید، بازگشت گاه به گاه به دوران شاد و پرانرژی کودکی است‌. در درون همة ما گنجینة بیکرانی از عشق و شادمانی و نعمت وجود دارد که می‌تواند آنچه را که در آرزوی آنیم برایمان فراهم کند. هرگاه خود را مسؤول تصمیمات خود بدانید از هر جهت اختیار دنیای خود را به دست گرفته‌اید. شما همیشه با خویشتن خویش تنهایید. اما تنها زمانی خود را بی‌کس و غریب احساس می‌کنید که خودتان را دوست نداشته باشید. عشق شما در قلبتان لانه دارد. این عشق از آن شماست‌. شما می‌توانید خود را از عشق و محبت لبریز کنید و دلپذیرترین و رضایت‌بخش‌ترین احساسات را در دل پرورش دهید. هنگامی که شاد و مثبت و با حوصله هستید واکنش‌های شیمیایی بدن شما با زمانی که مضطرب و منفی و هراسانید به کلی فرق دارد، نحوه تفکر شما نیز به طرز چشمگیری بر ترشح غدد بدن تأثیر دارد و بر روی جسم‌تان نیز مؤثر است‌. در باطن انسان معجزه‌هایی وصف‌ناپذیر نهفته است‌. برای این که شگفتی‌های دلخواه خود را در زندگی بیافرینید باید در نهفته‌ترین عمق وجود خود به سراغ این طلاهای ناب رفته و آنها را از معدن‌های پر رمز و رازشان استخراج کنید.
    موفقیت و شادمانی هر کسی در زندگی کاملاً تابع فرصت‌ها و امکاناتی نیست که در دسترس ماست‌، بلکه متکی به باورهایی است که در اعماق وجود ماست و ما به آن اعتقاد داریم‌. اگر کارها بر وفق مرادتان نیست از خود بپرسید چه کرده‌ام که با چنین سختی هایی روبه‌رو شده‌ام‌؟ چگونه باید خودم را از این تنگنا نجات دهم‌؟ هر رویدادی که در زندگی با آن روبه‌رو می‌شویم پیش نیاز دست یافتن به مرحله بعدی زندگی و نشان دهنده رشد است‌، پس خسته نشوید و مبارزه کنید. محدودیت‌های ما منحصر به جسم ماست‌. در دنیای اندیشه و ذهن ما مانع و محدودیتی وجود ندارد. تمام اشیأ، اموال و امکانات زندگی عطایای هستی برای خدمت به شماست نه برای آن که شما در خدمت آنها باشید.


پرند :: 84/12/25::  10:8 صبح

 به نام استاد چیره دست طبیعت
سحرگاهان که سپیده دم دریچه قصر سحرآمیز خود را بر روی آفتاب جهان باز میکند
مرا به خاطر آور
زمانی که شب غرق در رویاهای دور و دراز
دامن کشان در پس پرده سیمگون خود میگذرد
مرا به یاد آور
چون لحظه وصال نزدیک می شود و سایه روشن غروب تو را بر رویایی دلپذیر و شامگاهی میکشاند
هرگاه گوش به سوی جنگل فرا دهی زمزمه آرامی می شنوی که می گوید:
مرا به یاد آور
مرا به خاطر آور روزی که دست سرنوشت برای ابد از تو جدایم کرد غم ایام زبانم خاموش شناخته باشد
آن روز به وداع بازپسین من بیاندیش
مرا به یاد آور ان زمان که دل شکسته من برای همیشه در زیر خاک سر در آمیده باشد و گلی دور از دیگر گلها
بر روی گور من نشانی در این جها نیست
روحم در خاموشی نزد تو می آید و آهسته در گوشت زمزمه می کند (مرا به خاطر اور ...مرا به خاطر آور
مرا به خاطر آور


پرند :: 84/12/25::  10:2 صبح

با برگ زرد پاییزی کاغذ ساختم و با استخوان شکسته کبوتر قلم و با خون پرستوی عشق جوهری ساختم ناگهان بادی وزید و نام تو را نمایان کرد    نازنین
در خانه ذهنم پنجره خیال را می گشایم و نسیم ملایم عشق را بر روی صورتم حس می کنم پرده را کنار میزنم و اسمان آینده را  خیره نگاه میکنم
در فراسوی ابرهای سپید محبت خورشید صداقت انوار طلاییش را روی چهره ام می تاباند به کبوتران امید مینگرم و سوار بر بالهای احساس به سراغت می آیم
در حالی که سبدی پر از گلهای اطمینان در دست دارم در کنارت می نشینم و می گویم دوستت دارم "تو در چشم منی هر جا که هستم تو را هر جا که هستی می پرستم"

باور کن به غیر از تو با هیچ کس حرف از محبت نزده ام "باور کن جز تو هیچ کسی را دوست نداشته ام "باور کن
به غیر از تو هیچ احدی را به سرای دلم راه نداده ام آخر مگر دل آدمی کاروانسراست که هر روز رهگذری چند ساعتی در آن اطراق کند و بعد راه خویش را در پیش گیرد و برود
و یه توصیه از یه رهگذر: بیهوده مکن مهر گران صرف رفیقان
دل صرف کسی کن که دلش جان تو باشد


پرند :: 84/12/20::  1:17 عصر

18 دلیل برای افتخار کردن آقایان
1- همیشه از نام خانوادگی شما استفاده می شود.
2- مدت زمان مکالمه تلفنی شما حداکثر 30 ثانیه است.
3- برای یک مسافرت یک هفته ای تنها یک ساک کوچک دستی نیاز دارید.
4- درب تمام شیشه های مربا و ترشی را خودتان باز می کنید.
5- دوستان شما توجهی به کاهش یا افزایش وزن شما ندارند.
6- جنسیت شما در موقع مصاحبه استخدام مطرح نیست.
7- لازم نیست کیفی پر از لوازم بی استفاده را همه جا به دنبالتان بکشید.
8- ظرف مدت 10 دقیقه می توانید حمام کنید و برای رفتن به مهمانی آماده شوید.
9- همکارانتان نمی توانند اشک شما را دربیاورند.
10- اگر در 34 سالگی هنوز مجردید، احدی به شما ایراد نمی گیرد.
11- رنگ اجزاء صورت شما در هر صورت طبیعی است.
12- با یک دسته گل می توانید بسیاری از مشکلات احتمالی را حل کنید.
13- وقتی مهمان به خانه شما می آید لازم نیست اتاق را مرتب کنید.
14- بدون هدیه می توانید به دیدن تمام اقوام و دوستانتان بروید.
15- می توانید آرزوی هر پست و مقامی را داشته باشید.
16- حداقل بیست راه برای باز کردن در هر بطری نوشابه داخلی یا خارجی بلد هستید.
17- ضرورتی ندارد روز تولد دوستانتان را به خاطر داشته باشید.
18- ... و بالاخره روزی یک پیرمرد موفق خواهید شد.

28 دلیل برای افتخار کردن خانم ها
1- نام هر گل زیبایی در طبیعت است را روی شما می گذارند.
2- هنگامی که رنگ پریده یا بیمار هستید با کمی وسایل آرایش می توانید خود را زیباتر کنید و هیچ کس هم از شما ایراد نمی گیرد.
3- تمام شاعران ایران زمین در وصف گل روی شما هزاران شعر گفته و خط و خال و چشم و ابروی شما را ستوده اند.
4- مجبور نیستید سر کار بروید و پول یک ماه کار و تلاشتان را برنج و گوشت و نخود و لوبیا بخرید.
5- به راحتی و با اعتماد به نفس هر وقت که لازم بود گریه می کنید و غم و غصه هایتان را در دل جمع نمی کنید تا سکته کنید.
6- عمرتان بسیار طولانی است.
7- آنقدر حرف برای گفتن دارید که هرگز کم نمی آورید.
8- همیشه یک عالمه دوست و رفیق ناب دارید و کمتر گرفتار رفیق ناباب می شوید.
9- هرگز در حمام خود را گربه شور نمی کنید.
10- بزرگ شده اید و کمتر برای طرفداری از تیم قرمز و آبی یا این حزب و آن حزب جلز و ولز کرده و کرکری می خوانید.
11- ریش و سبیل ندارید که موقع آب خوردن قبل از خودتان سبیلتان آب بنوشد.
12- عشق و هنر ابداع شماست.
13- همیشه جوان تر از سنتان هستید و هیچ کس نمی داند شما چند ساله اید.
14- از سن 9 سالگی به بلوغ عقلی و جسمی می رسید و حالا حالاها باید بدوند تا به پای شما برسند!
15- بهشت زیر پای شماست.
16- اگر موهایتان مرتب نبود یا وقت برای مرتب کردنشان نداشتید، با سر کردن یک روسری قضیه حل است.
17- همیشه در کیفتان آینه دارید.
18- همیشه تمیز و نظیف و خوشبو هستید.
19- به وزنتان اهمیت می دهید و شکمتان جلوتر از خودتان وارد اتاق نمی شود.
20- همیشه مقداری پول برای روز مبادا دارید که جز خودتان هیچ کس از جای آن خبر ندارد.
21- مجبور نیستید از این خانه به آن خانه بروید و خواستگاری کنید، مثل خانمها در خانه می نشینید تا دیگران با کلی منت و خواهش و التماس و گل و هدیه!!! از شما اجازه حضور بگیرند.
22- می توانید موهایتان را بلند یا کوتاه کنید و هر نوع لباسی که دوست دارید بپوشید و هر نوع کفشی را بپسندید به پا کنید از اسپرت تا پاشنه سه سانتی و بالاتر.
23- مجبور نیستید بارهای سنگین را جابه جا کنید یا تن به مشاغل سخت و پایین بدهید چراکه شما یک خانم هستید!
24- حق تقدم با شماست.
25- مرد از دامن شما به معراج می رود.
26- هرگز از فرط خشم نعره نمی کشید و از فرط حسادت کبود نشده و خون راه نمی اندازید.
27- نیم بیشتر صندلی های دانشگاه ها را شما تصاحب کرده اید.
28- ضعیف کش نیستید و دق و دلی رئیس اداره تان را در خانه خالی نمی کنید
.

 


پرند :: 84/12/20::  1:11 عصر

باران سخت می بارد در یک شب سرد پاییزی

این آغازی دیگر است و این منم ، گمشده در مه ، ستاره ای سرگردان در کهکشان بی انتها فرو رفته در قعر اقیانوسی عمیق و تاریک ، من گم شده ام ، من در دنیای متروک تنهایی خود که تاریک ترین شب ها و ابری ترین روزها را دارد و باد زیر آوار غروب کوچه هایش را دلتنگ می نوازد . گم شده ام ، آری گم شده ام


پرند :: 84/12/20::  12:58 عصر

می نویسم برای تویی که به امید دوباره دیدنت زنده ام

پس نازنینم زودتر بیا ...

امروز نمی دونم از چی بنویسم به دنبال بهونه ای هستم تا باز هم مثل همیشه از تو بنویسم .

ولی هر چه فکر می کنم بهونه ای به ذهنم خطور نمی کنه پس بی بهونه میگم دوستت دارم دلم برات تنگ شده . کاش سرنوشت کمی دست از لجبازی بر می داشت و من یک بار دیگر می دیدمت هر چند اگر تمام عمر هم چشمان تو را به نظاره بنشینم برای من کم است ولی لحظه ای دیدن تو می تونه دلمو تا مدتی آروم کنه می دانم سرنوشت این بار قصد مغلوب کردن منو داره ولی فریاد می زنم که همه بشنوند این بار با دفعات قبل فرق داره می خواهم همه بدونند که من لذت تنهایی رو به تمام لذت های بدون تنهایی خود ترجیح می دم . و به قول شاعر که میگه : تنهایی گر چه گشنده است واسه من خیلی عزیزه ، می خواهم تنهایی ام را تنها با تو تقسیم کنم تویی که خود تنهایی رو به من هدیه دادی ...

 


پرند :: 84/12/20::  12:42 عصر

دلم می خواست یک بار دیگر او را در کنار خویش می دیدم.

به یاد اولین دیدار در چشمان قهوه ای اش (!؟) خیره ماندم دلم یک بار دیگر همچون دیدار نخستین پیش پایش دست و پا می زد .

شراب اولین لبخند در جام وجودم های هولی می کرد . غم گرمش نهانگاه دلم را جستجو می کرد .

دلم می خواست دست عشق چون روز نخستین هستی ام را زیر و رو می کرد .

...

نگو : ‹ این آرزو خام است !›

نگو : ‹ روح بشر همواره سرگردان و ناکام است ›

اگر این کهکشان از هم نمی پاشد

اگر این آسمان در هم نمی ریزد

بیا تا ما : ‹ فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو در اندازیم ›

به شادی : ‹ گل بر افشانیم و می در ساغر اندازیم ! ›

 


پرند :: 84/12/18::  8:51 صبح

از امروز دیکر صدایت نمی زنم و دیگر چشم براهت نمی دوزم .

می خواهم خودم را برهانم از بندت ، که در خود پیچ و تابم داده ای . دیگر برای تو یادداشت نمی نویسم و دور می ریزم تمام خاطراتم را .

می خواهم تهی شوم از تو و ذره ای باشم معلق در فضا

می خواهم در زمان گم شوم !

کاش می شد خاطرات را هم از ذهن زدود !

کاش


پرند :: 84/12/18::  8:45 صبح

وقتی سایبان چشمهایت

پرواز معصومه نگاهت را نوازش می دهد

من پشت پنجره دلتنگی ها شعر چشم هایت را می سرایم

و گاه گاه

هنگامه اشک هایم را در پس بغض هایم پنهان می کنم

تا سیمای غرور من در برابر نگاه بی اعتنایت همچون آینه قلبم نشکند .


پرند :: 84/12/18::  8:39 صبح

آری ، فقط باش

بودنت کافیست که بودنت جانشین همه نبودن هاست این که فاصله قلب هامان از اتفاق تا خاطره ست و حس داشتن ات آن هم به اندازه پلک زدن محال خیال و همیشه کال و در مساحت نجومی قلبت اندک جایی برایم نمی  بینی مهم نیست !

که این از سرنوشت تلخ این تن است .

فقط باش ، تا همیشه که این تمام آرزوی من است .


   1   2      >

لیست کل یادداشت های این وبلاگ
::تعداد کل بازدیدها::

9731

::آشنایی بیشتر::
::لوگوی من::
دلشکسته
::آرشیو::
::اشتراک::