باران سخت می بارد در یک شب سرد پاییزی
این آغازی دیگر است و این منم ، گمشده در مه ، ستاره ای سرگردان در کهکشان بی انتها فرو رفته در قعر اقیانوسی عمیق و تاریک ، من گم شده ام ، من در دنیای متروک تنهایی خود که تاریک ترین شب ها و ابری ترین روزها را دارد و باد زیر آوار غروب کوچه هایش را دلتنگ می نوازد . گم شده ام ، آری گم شده ام